روایت آبرویی که با نام حسین(ع) آمد
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۳۳۲۹۹
خبرگزاری فارس_ نیشابور- فاطمه قاسمی؛ کارگردان عروسیها بودم عروسیهای روستای خودمان و روستاهای اطراف را رقص من گرم میکرد به جز شبهای ماه رمضان، محرم و صفر، بیشتر شبهای سال را در عروسیها رقص و پایکوبی میکردم. ۲۰ سال بیشتر نداشتم پر از شور و نشاط جوانی بودم. روزهایم به کشاورزی و چوپانی، شبهایم در عروسیها میگذشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تو آبروی ما را بردی!
با برادرم شریکی گوسفند داشتیم. آن روز نوبت چوپانی من بود، گوسفندها را برای چَرا به بیابان برده بودم. اتفاقا آن شب هم عروسی دعوت بودم. برادرم به بیابان آمد و دعوای بدی با من کرد. اولین بار بود برادرم را اینطور عصبانی و خشمگین میدیدم. گفت کوچک بودی که پدرمان مرد، برایت پدری کردم تا سالم و صالح باشی، نه این که در مجالس عروسی مواد بکشی و برقصی. تو آبروی ما را بردی! با شنیدن این حرف انگار یک سطل آب یخ روی من ریختند شوکه شدم، میخواستم بپرسم: این حرفها چیه؟ کی این حرفها رو زده؟ اما نمیتوانستم گیر کرده بودم. توی بهت و سکوت، درد بزرگی به دلم نشست. درد بیآبرویی!
علی مواد میکشه و...
از همان جر و بحث خانوادگی و دعوای برادربزرگم به این طرف ورق زندگیام برگشت و از این رو به آن رو شد. به برادرم گفته بودند؛ علی مواد میکشه، توی و...! در حالی که همه این حرفها تهمت و دروغ بود. من هیچ وقت اهل مواد یا خلاف نبودم. فقط میرقصیدم. رقص چوب، محلی خراسانی و بندری همین، عروسیها را گرم میکردم. برادرم آن روز کلی سروصدا کرد هر چه هم توضیح میدادم قبول نمیکرد. آن قدر از برادرم تحقیر و توهین شنیدم که فکر کردم همین حرفها را اگر مردم بشنوند و به گوش شان برسد، باید دست زن و پسرم را بردارم و بروم یک جای دیگر، اهالی روستا از این به بعد یک پیاله آب هم دست من نمیدهند.
کمکم از عروسی زده شدم
هنوز برادرم داد و فریاد میکرد که گوسفندهایم را جدا کردم و به روستا برگشتم. آن شب به عروسی نرفتم. نه آن شب و نه شبهای دیگر، من پسر کوچک خانواده بودم. برادرهایم روی من تعصب داشتند. باورم نمیشد که مرا متهم به بی آبرو کردن خانواده کنند. آن هم به خاطر کار نکرده. نشستم و فکر کردم چه کسانی این دروغها را به برادرم گفته اند؟ چرا برادرهایم حرفهایم را باور نمیکنند؟ چرا میگویند من آنها را بیآبرو کرده ام؟ چطور ثابت کنم حرفهایی که پشت سرم زدند دروغ است و آبروی رفتهام را برگردانم؟ حالا مردم روستا چه فکری در مورد من میکنند؟ نشستم و به همین چیزها فکر کردم. آن قدر فکر و خیال تا اینکه افسردگی گرفتم. گوشهگیر و افسرده کنج خانه مدام فکر میکردم. به خودم آمدم و دیدم جدی جدی دارم به این فکر میکنم یک بلایی سر خودم بیاورم و خودم را خلاص کنم؟ شاید با مرگم بیگناهیام ثابت میشد. توی همین فکرها بودم که محرم آمد.
تاسوعای ۱۰ سال قبل
من از قدیم با آن که بیشتر ماههای سال را در عروسیها میرقصیدم و نماز و روزهام به جا و درست نبود اما یک اسبی داشتم که هر سال محرم برای نمایش تعزیه به تعزیهخوانها میدادم. خودم هم روزهای تاسوعا و عاشورا به دیدن نمایش تعزیه میرفتم. تاسوعای ۱۰ سال قبل بود که تعزیهخوانها متوجه نبودم شدند، سراغم را گرفتند و یکی از اهالی روستا را پِیِ من فرستادند. همین تلنگری شد برای من، اسبم را تیمار کردم و به دیدن تعزیهخوانها رفتم. کمکم مرامم را عوض کردم. کمکم نمازخوان شدم و سعی کردم برگردم به خط امام حسین (ع) .دیگر شغل و کارم حسینی شد. هر کسی هم میگفت: عروسی، میگفتم: دیگه نمیرقصم. دیگر از عروسی زده شدم. بیشتر با تعزیهخوانها دمخور شدم. موقع نمایش تعزیه با دقت به شعرهایی که میخواندند گوش میکردم. کمکم هم شعرهای مخالفخوانها و هم شعرهای موافقخوانها را یاد گرفتم.
حُر بن یزید ریاحی
تا عصر عاشورای ۷ سال قبل، نمایش تعزیه که تمام شد تعزیهخوانها که متوجه علاقهام شده بودند، گفتند: قیافهات هم به مخالفخوان ها میخورد. یعنی به سپاه مقابل امام حسین(ع)و هم به موافق خوانها. من هم پیاش را گرفتم. یکسال تمرین کردم، یکسال تمام. تهش پرسیدم سال بعد چه نقشی بخوانم؟ عباسخوان تعزیه گفت: یک نقشی هست که به تو میخورد. پرسیدم: چه نقشی؟ گفت: حُر بن یزید ریاحی! همین شد که از ۶ سال پیش به این طرف حُرخوانِ تعزیهها شدم. بعدها برادرم رفت و کسانی که آن دروغها را گفته بودند، آورد و متوجه شد که حرفهایشان تهمت و افترا بود اما دیگر فایده نداشت. من مریض شده بودم.
توبه حُر
الان چند سالی هست که حالتهای اول افسردگی را ندارم. دیگر افکارم مشوش نیست، همه اما و اگرهای درون ذهنم انگار آتش گرفت، دود شد و به هوا رفت اما هنوز هم قرص میخورم. سعی کردم اَنگِ بیآبرویی خانواده که به پیشانیام خورده بود را پاک کنم. کربلا هم رفتم، امام حسین(ع) هم یاری کرد. در بین مردم چنان عزت و آبرویی به دست آوردم که شورای روستا شدم. با اینکه لطف و توجه امام حسین(ع) را هم چنان در زندگیام حس میکنم اما هنوز هم بعد از ۶ سال حُرخوانی تعزیه، صحنهای که حُر در کربلا مقابل امام حسین(ع) توبه میکند، دلم میشکند! زمانی که امام حسین (ع) به حُر میگوید: تو را بخشیدم! آن لحظه دلم صد پاره میشود...
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: عاشورا نیشابور محرم تعزیه خوان ها نمایش تعزیه امام حسین ع عروسی ها حرف ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۳۲۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گری نویل فاش کرد: در آستانه هدایت تیم ملی انگلیس بودم!
تیم ملی انگلیس پس از پیوستن گری نویل به والنسیا، او را به عنوان جانشین روی هاجسون انتخاب کرده بود.
طرفداری | پیش از جدایی روی هاجسون از تیم ملی انگلیس، گری نویل به عنوان دستیار او به عنوان گزینه جانشینی انتخاب شده بود.
گاري نويل فاش کرد که قبل از دوران کابوسوار سرمربیگری والنسیا، او در لیست جانشینی روی هاجسون به عنوان سرمربی تیم ملی انگلیس قرار داشت. نویل که در حد فاصل 2012 تا 2016 جزوی از کادرفنی هاجسون بود، دسامبر 2015 به صورت همزمان هدایت والنسیا را برعهده گرفت. مدافع سابق منچستریونایتد دوران بسیار بدی را در لالیگا گذراند و پس از ثبت 3 برد در 16 بازی شغلش را از دست داد. نویل در پادکست «Stick to Football» در مورد موضوعی صحبت کرده که پیش از این بیان نشده است:
هرگز این را به طور علنی نگفتهام، اما به یاد دارم که در دسامبر 2015، پیشنهاد والنسیا را دریافت کردم و دن اشورث با من تماس گرفت و گفت این انتقال بسیار خوبی برای من است تا برای گام بعدی، زمانی که روی هاجسون تصمیم گرفت تیم ملی انگلیس را ترک کند، آماده باشم. تا این اندازه برای هدایت انگلیس نزدیک بودم. همیشه آن تماس تلفنی را به یاد دارم و اینکه او میگفت این فرصت فوقالعادهای است، اما حالا که به عقب نگاه میکنم، شکست من درست بود چون به اندازه کافی تلاش نکردم. من صرفا پیشنهاد والنسیا را به دلیل آشنایی با مالک باشگاه و تعهدم به او قبول کردم. او از نظر تجاری به من ایمان داشت.
گری نویل همچنین اعلام کرد برای بازگشت به دنیای مربیگری پیشنهاد سه تیم را رد کرده است.
در سه سال گذشتهای که در اسکای بودم، میدلزبرو، نیوکاسل و دربی کانتی به دنبال مصاحبه شغلی با من بودند. به همه پیشنهادها پاسخ منفی دادم چون چیزی نبود که میخواستم.
از دست ندهید ????????????????????????
تونی کروس: پاس گلم جلوی بایرن خیلی خاص نبود شاهکار کارلتو؛ بازهم شکستناپذیری مقابل بایرن بزرگترین بازیکنان ناکام تاریخ لیگ قهرمانان یحیی شکایت کند 5 میلیارد تومان جریمه میگیرد